گفتیم (اینجا) زرتشتیان پیش از اسلام، زنده زنده پوست کسانی را که از زرتشتی بر می گشتند، می کندند. اما بعد از ورود اسلام (در قرن چهارم هجری)، به دلیل ضعیف تر شدن، از شدت رفتارشان کاسته شد اما همچنان با مرتدان برخورد می کردند و امروزه آن عکس العمل ها را نشان نمی دهند. زرتشتیان امروز این را به حساب آزاداندیشی خود می گذارند اما گذشته ی آنان حکایت از آن دارد که این تغییر روش به خاطر کاسته شدن قدرت آنان است.
دکتر جمشید گرشاسب چوکسی ـ از محققان زرتشتی و پارسی هند ـ چنین می نویسد:
گفتیم (اینجا) زرتشتیان پیش از اسلام، زنده زنده پوست کسانی را که از زرتشتی بر می گشتند، می کندند. اما بعد از ورود اسلام (در قرن چهارم هجری)، به دلیل ضعیف تر شدن، از شدت رفتارشان کاسته شد اما همچنان با مرتدان برخورد می کردند و امروزه آن عکس العمل ها را نشان نمی دهند. زرتشتیان امروز این را به حساب آزاداندیشی خود می گذارند اما گذشته ی آنان حکایت از آن دارد که این تغییر روش به خاطر کاسته شدن قدرت آنان است.
دکتر جمشید گرشاسب چوکسی ـ از محققان زرتشتی و پارسی هند ـ چنین می نویسد:
«رسالهای که در اواسط سدهی دهم میلادی / اواسط سدهی چهارم هـ. ق به قلم موبد موبدان امید اشوهشتان نوشته شده است، اطلاعات بیشتری دربارهی تلاشهای زرتشتیان برای ممانعت از ارتداد به دست میدهد. اقدامات آنها ممکن است نومسلمانان را در فارس، کرمان، جبال و امتداد رود دیاله از جوامع روستایی بیرون رانده باشد.
هر فرد زرتشتی که اسلام (یا دین دیگری) را میپذیرفت، گناهکاری تلقی میشد که از ورود روح او به بهشت جلوگیری به عمل میآمد.
از آن مهمتر اینکه او از نظر جامعه شرعاً مرده و فاقد حقوق به حساب میآمد. همهی دارایی چنین شخصی به اعضایی از خانوادهی او میرسید که وفادار به دین زرتشتی باقی میماندند.
راه دیگر آن بود که اموال گرانبهای مرتد (کسی که از زرتشتی برگشته) را توقیف میکردند: اگر او مالی داشته باشد، قانون اهالی پیشین شامل حال آن مال است... هر کس از میان پیروان دین بهی که ابتدا آن را تصاحب کند، نسبت به آن صاحب حق است.
از لحاظ نظری، گرویده به اسلام، نمیتوانست مالی از خویشاوند زرتشتی خود به ارث ببرد.» (ستیز و سازش، ص 111 ـ 112)